کد مطلب:210758 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

امام صادق و بنی عباس
در كتاب زندگانی سیدالشهداء شمه ای از بنی امیه در تاریخ نقل كردیم و در كتاب دیگر اجمالی از بنی عباس بحث نمودیم و در كتاب امام محمد باقر علیه السلام تفاوت این دو سلسله را از جهت ظلم و ستمی كه به خاندان اهل بیت طهارت و رسالت كردند به اجمال متذكر شدیم اینجا فقط می خواهیم برخورد بنی عباس را با امام صادق علیه السلام نقل كنیم - تا مقدمه مطالب بعد گردد.

دیدیم كه مردم از ستم بنی امیه به تنگ آمدند و ایرانیان غیور با آشنائی به مقام شاه ولایت علیه بنی امیه قیام كردند و مردم را دعوت به خلافت علویین پس از شهادت سیدالشهداء نمودند و آن قدر پافشاری و اصرار ورزیدند تا دولت اموی روزافزون ضعیف شد و ابومسلم خراسانی متعاقب استقلال علویان طبرستان دم از استقلال می زد و مردم را به خلافت امام زین العابدین و امام محمد باقر و فرزندان دیگر آنها دعوت می كردند كه امام چهارم و پنجم نپذیرفتند و زید و یحیی هم شهید شدند و در این تحول تاریخی بنی عباس بنا بر مقدرات قدم پیش نهادند و صورت دعوت از نام علویین به نام بنی عباس درآمد و با سقوط بنی امیه ابومسلم خراسانی به كمك ایرانیان غیور زمام را از دست آل مروان گرفت و به دست بنی عباس سپرد و ابوالعباس سفاح را به شرحی كه در تاریخ مفصل اسلام نوشتیم به خلافت نشاند.



[ صفحه 244]



امام جعفر صادق كه این مقام را رد كرد و فرمود مقدر نیست در خاندان ما باشد و خبر از خلافت سفاح و منصور داد در بدایت امر سفاح مزاحم حال آن حضرت نشد ولی منصور كه به قدرت علمی و فضیلت و تقوای امام ششم پی برد در مقام برآمد كه او را از میان بردارد مبادا معارضی برای خلافت او خروج كند - و با سیاستی مزورانه با خاندان آل حسن و علی علیه السلام عمل می كرد و هر دم از یكی می برید به دیگری می پیوست و هر كدام را مرعوب و مجذوب می نمود.